تمام قرارهایمان را
روی ساعت مچی ام بسته بودم
تو اما ...
حواست پرت بود
پرتِ پرت
دورِ دور
و من سال هاست دستم بند است
به آمدنت.
اگر مردم به هم پیوست گیرند
زمام از دست شیخ پست گیرند
در میخانه ها را باز دارند
همه پیمانه ها در دست گیرند
دوباره عشق را جاری نمایند
ز ساقی باده هر چه هست گیرند
بسوزانند دار و غلّ و زنجیر
دگر منسوخ گردد مست گیرند