شعر کوتاه - اشعار کوتای فارسی

زبیاترین و کوتاه ترین اشعار فارسی

شعر کوتاه - اشعار کوتای فارسی

زبیاترین و کوتاه ترین اشعار فارسی

ایرج زبردست

فریاد کشید: عقل من شکل خداست

در پوست من هزار حلاج، رهاست

فهمید که جایی ست پر از دور، پر از ...

فهمید که جایی ست، نفهمید کجاست

هحمد سوری

رفتم

رفتی

رفت

یک عمر صرف کردیم اما

زبان دنیا را

نفهمیدیم.

قدیر عندلیب

گر که دیدی راه چاره بسته است

راه ها بسته ، پاها هم بسته است

هر کجا هستی همانجا لم بده!

فاتحه بر غصه و بر غم بده!