مانند انار سرخ دلخونم من
از وزن رباعی تو بیرونم من
از لطف لبان توست شاعر شده ام
یعنی که به بوسۀ تو مدیونم من
گاهی منجمد شمالی ام
گاهی آتشین جنوبی
گاهی می زنم به بیابان
گاهی به جوی آبی
گاهی حقیقتم حقیقت جامد
گاهی ولی فقط خیالی و خوابی
گاهی پر از نشانه های عجیبم
گاهی بدور از هر علامت نابی
.
خیشتن از ناله های من شدی بیدار؟
یا مثل شاعر من هنوز در خوابی؟
تا بر سر کبر و کینه هستی پستی
تا پیرو نفس بت پرستی مستی
از فکر جهان و قید اندیشۀ او
چون شیشۀ آرزو شکستی رستی