عشق
ناگهانی بود
اتفاق
وقت تماشا افتاد
یک روز
در هوای بارانی
باد
بی هوا
چادر از سرت انداخت
یک نگاه کافی بود
اتفاق، افتاد.
اگر در رفته است از کوک هایم دکمه های سخت خودداری
تو در پیراهنت جیوه به روی جیوه می رقصیده انگاری
نجابت از طلا آموختم تا جز تو با کس در نیامیزم
نجابت از کجا آموختی آغوش باز بر همه جاری؟