عادت کرده ایم
آنقدر که یادمان رفته است
شب مثل سیاهی موهایمان می پرد
و یک روز آنقدر صبح می شود
که برای بیدار شدن دیر است.
محتاج یاد توست
شاعر برای سرودن
کودک برای غنودن
ای تو بهانۀ بودن.
بی مکر و ریا خطابهگویی بکند
بر منبر دین گشادهرویی بکند
ای کاش کسی که جانماز آب کشید
در مصرف آب صرفهجویی بکند